تهران و شهرستان ها
لوگو

شماره سفارش قلیان قصر


سفارش قلیون معمولی، عربی و اسپشیال

توجه! توجه! توجه!
* زمان استفاده از هر قلیان یک شب میباشد.
* قیمت سری اضافه (شامل تنباکو و ذغال اضافی) هر 60 هزار تومان میباشد.
* قلیان عرق نعنا جهت خرید بوده و قلیون متعلق به شما میگردد. قلیون های معمولی عربی و اسپشیال جهت اجاره هستند.

*نکات بهداشتی*
قلیون ها با شلنگ یک بار مصرف ارائه میشوند.
هر روز، شیشه، تنه و سری قلیون ها کامل شسته میشوند.
دود تنباکو سرطان زا است
قلیون عرق نعنا فاقد تنباکو و دود است

برای دریافت سفارش الو قلیون به راحتی میتوانید به سایت مراجعه کرده و با ثبت سفارش خود قلیون لاکچری خود رو در سریع ترین زمان ممکن به همراه طعم دلخواه خودتون درب منزل دریافت کرده و از آن لذت ببرید.

متن مطلب      کل مطالب     

تلفن سفارش : 09105084977


کد مطلب: 02927.html
۱۳۹۲/۰۷/۰۹ - ۱۱:۲۷

زنی که صورتش را بارها جراحی پلاستیک کرد

سلامت نیوز: از یک خط خنده ساده شروع شد و تزریق اشتباه یک دکتر زیبایی، بیست سال از بهترین سال های عمرش را گرفت: تلاش بی وقفه برای بهتر شدن اشتباهی که روی صورتش اتفاق افتاده بود.به گزارش سلامت نیوز به نقل از نگاه امروز،تجربه ی بارها و بارها تزریق دیگر، جراحی های مختلف و اعمال روش...
قُل قُل: از یک خط خنده ساده شروع شد - شماره سفارش قلیان قصر - و تزریق اشتباه یک دکتر زیبایی، بیست سال از بهترین سال های عمرش را گرفت: تلاش بی وقفه برای بهتر شدن اشتباهی که روی صورتش اتفاق افتاده - شماره سفارش قلیان قصر - بود.

به گزارش سلامت - شماره سفارش قلیان قصر - نیوز به نقل از نگاه امروز،تجربه ی بارها و بارها تزریق دیگر، جراحی های - شماره سفارش قلیان قصر - مختلف و اعمال - شماره سفارش قلیان قصر - روش های گوناگون برای خارج کردن - شماره سفارش قلیان قصر - سیلیکون تزریق شده ، از"بانوفرجی " این زن موفق و قدرتمند ، زنی افسرده و ملول ساخت که بیست سال درها را به روی خودش بست ، چراغ ها را خاموش کرد، مهمانی نرفت و از این همه سال های عمرش ، حتی یک عکس یادگاری ندارد. تا این که تصمیم می گیرد خودش را از صورتش جدا کند ، به قدرت های نهفته در طبیعتش برگردد و دوباره به زندگی سلام کند.طبیعتا دعوت از این زن ، برای گفتگو و دوباره - شماره سفارش قلیان قصر - دیده شدن ، کار سختی بود ولی خودش - شماره سفارش قلیان قصر - معتقد است برای باورهایی که پیدا کرده ، دعوت من از او یک جور امتحان بود تا با این کارش به همه ثابت کند که آدم ها صورت شان نیستند و حقیقت وجودشان از صورت - شماره سفارش قلیان قصر - هایی که دارند، بسیار زیباتر است:


 بیا از یک فلاش بک به زندگی ات شروع کنیم.


تهران به دنیا آمدم. 5 خواهریم و دو تا برادر. من سومین - شماره سفارش قلیان قصر - دختر و شیطان ترین و بی - شماره سفارش قلیان قصر - پرواترین و زیباترین دختر خانواده بودم.  خدا به پدر و مادرم اول 5 دختر داده بود که من سومی بودم و آن ها آنقدر پسر می خواستند که مرا مثل پسرها بزرگ کرده بودند. بازی های پسرانه می کردم. خیلی از پسرهای کوچه از دست من کتک - شماره سفارش قلیان قصر - خوردند. تمام بازی ها را فرماندهی می کردم. - شماره سفارش قلیان قصر - یادم هست وقتی پدر مادرم بعد از ظهر ها می خوابیدند اجازه نمی دادم بچه ها توی کوچه بازی - شماره سفارش قلیان قصر - کنند یا سروصدا راه بیندازند. می گفتم : پدر و مادرم خوابند و آن ها هم از من حساب می بردند و می رفتند.اگر با خواهرم حرفم می شد ، تمام بچه های محل را طوری قانع می کردم که مثلا نباید با خواهرم حرف بزنید. البته الان آن رفتارم را دوست ندارم ولی آنموقع دوران بچگی ام بود خیلی خوب و بد رفتارم را نمی - شماره سفارش قلیان قصر - فهمیدم.

_ چرا می گویی پدر و مادرم - شماره سفارش قلیان قصر - مرا مثل پسرها - شماره سفارش قلیان قصر - بار آورده بودند؟ مگر چطور رفتار می کردند؟


مثلا - شماره سفارش قلیان قصر - خانه ما در محله ی نوسازی بود و پدر و مادرم به من شهامت می دادند که دخترهای دیگر نمی توانند و فقط این می تواند برود با دوچرخه اش نان بخرد. یادم هست اگر - شماره سفارش قلیان قصر - در محل کسی به خواهر بزرگم حتی چپ نگاه می کرد، دمار از روزگارش در می آوردم. - شماره سفارش قلیان قصر - فکر می کنم خیلی این شهامت ها به ضررم تمام شد. چون یک سری ظرافت ها را در آن دوران از دست دادم - شماره سفارش قلیان قصر - البته بعدها در خودم گشتم و آن ظرافت ها را پیدا کردم اما بهای سنگینی هم برایش دادم.

 درسخوان هم بودی؟


درسم عالی بود. فقط باید 20 می گرفتم. اگر شاگردی از من نمره ی بیشتری می گرفت ، عصری لت و پار برمی گشت خانه. این عشق به درس خواندن در من بود. علوم ارتباطات قبول شدم. عاشق خبرنگاری بودم - شماره سفارش قلیان قصر - بعد از آن هم مامایی را دوست - شماره سفارش قلیان قصر - داشتم تا در لحظه ی تولد برای آن بچه تمام چیزهای خوب را آرزو کنم و اولین کسی باشم که یک بچه را در بدو تولد بغل می گیرم. - شماره سفارش قلیان قصر - یک جور باورم بود. اما چرخ زمانه طور دیگری چرخید. پدرم دفتر کار بزرگی داشت که به خاطر وام یک نفرضامن شد و سندش را بانک گذاشت و بعد، آن آدم ورشکست کرد و دفتر پدرم - شماره سفارش قلیان قصر - را مصادره کردند . بعد از آن هم پدرم یک بیماری گرفت و نتوانست دیگر مثل گذشته کار کند و من عاشقانه - شماره سفارش قلیان قصر - دوستش داشتم و ترجیح دادم دغدغه ی دانشگاه را رها کنم و پی کار بروم.

این اتفاق بعد از دیپلم افتاد؟ یعنی بلافاصله رفتی سرکار؟


نه دوسال - شماره سفارش قلیان قصر - هم رفتم انگلیس درس بخوانم. اول پدرم مخالفت کرد.چون هرچه سنش بالاتر رفت سخت گیر تر شد. بعد که اصرارهای مرا دید ، - شماره سفارش قلیان قصر - گفت فقط یک سال اجازه می دهم اما من دوسال ماندم و بعد پدرم خودش آمد انگلیس و مرا برگرداند. آمدم ایران. - شماره سفارش قلیان قصر - بعد پدر و مادرم - شماره سفارش قلیان قصر - مرا فرستادندکلاس تفسیر - شماره سفارش قلیان قصر - قرآن. من خیلی این کلاس ها را دوست داشتم. مرا فرستادند پیش حاجیه خانم مالک. پیش آن خانم قرآن خواندن را یادگرفتم و - شماره سفارش قلیان قصر - کمی هم تفسیرش را. بعد خیلی - شماره سفارش قلیان قصر - از عذاب آتش جهنم ترسیدم. یادم هست آن موقع فقط یک آرزو داشتم و آن آرزو این بود که آن قدر زشت بشوم که دیگر هیچ کس نگاهم نکند تا گناه کنم . بعد ها فهمیدم ذهن آدم هاست که آینده آدم را می سازد و ای کاش چیزهای بهتری آرزو کرده بودم. حواسمان باشد چه آرزو می کنیم و حتی شیوه ی آرزو کردن را به بچه هایمان یاد بدهیم. یادم هست بالا ی - شماره سفارش قلیان قصر - پشت بام - شماره سفارش قلیان قصر - درس می خواندم و هواپیماها را می دیدم و می گفتم که می شود یک روز من سوار این هواپیماها بشوم و بعد شدم مهماندار هواپیما.

_ پدرت - شماره سفارش قلیان قصر - مخالفتی نکرد؟ وقتی - شماره سفارش قلیان قصر - سخت گیر تر شده بود چطور اجازه داد بروی مهماندار هواپیما بشوی؟


مهماندار شدن را دوست داشتم ولی اصلا فکر نمی کردم پدرم اجازه بدهد. ولی وقتی پیش آمد و به پدرم گفتم شاید با خودش فکر کرد از این که از ایران بروم که بهتر است. من هم که عاشق مسافرت بودم و فکر کردم - شماره سفارش قلیان قصر - مهمانداری - شماره سفارش قلیان قصر - به من این امکان را - شماره سفارش قلیان قصر - می دهد که سفرهای زیادی بروم و با آدم های زیادی در ارتباط باشم.بعد هم هفت خان سختی را برای مهماندار شدن پشت سرگذاشتم. چندین هزار نفر شرکت کرده بودند و فقط 180 نفر می خواستند. بالاخره قبول شدم . خیلی از مسافرها اسم مرا به خاطر می سپردند. مثلا پرواز تهران به اصفهان - شماره سفارش قلیان قصر - فقط 35 دقیقه بود و بیشترش صرف نشستن و بلند شدن هواپیما می شد ولی موقع پیاده شدن مسافرها ، به یکی می گفتم امیدوارم توی امتحانت موفق بشوی. به دیگری می گفتم امیدوارم بیماری مادرت خوب بشود. به آن یکی می گفتم حتما برادر گمشده ات را پیدا می کنی و همکارهایم با تعجب نگاهم می کردند که مگر تو چقدر وقت داشتی که این ها توانسته اند در این مدت کم این همه با تو دردل کنند. به خاطر همین روحیه ام شاید عاشق خبرنگاری بودم.البته عاشق مجری گری و بازیگری هم بودم اما به خاطر اتفاقی که برای صورتم افتاد ، از این آرزو هم محروم شدم.

 برویم سراغ انگیزه ات برای زیباتر شدن که کار دستت داد. مگر زیبا نبودی؟  یکی از شروط مهماندار شدن در آن سال ها برای قبول شدن در آزمون مهمانداری، زیبایی - شماره سفارش قلیان قصر - بود، این چه وسواسی بود - شماره سفارش قلیان قصر - که این همه دردسر آفرین - شماره سفارش قلیان قصر - شد؟


اعتماد به نفس نسبت به زیبایی ام نداشتم . آن قدر که خلق و خوی مردانه داشتم. همیشه هم از سنم بیشتر نشان داده می شدم. مثلا 18 ساله بودم همه می گفتند بیست و چند ساله ای . چون صورت بزرگی - شماره سفارش قلیان قصر - داشتم. دو نفر - شماره سفارش قلیان قصر - که پیش من بودند دائم به من می گفتند که بیشتر از سنت نشان می دهی. سی ساله که شدم یکبار به آینه نگاه کردم و دیدم خط خنده ام - شماره سفارش قلیان قصر - دارد عمیق می شود. هنوز عمیق نشده بود. رفتم پیش آقای دکتری که گفت کاری می کنم که دیگر هیچ وقت خط خنده - شماره سفارش قلیان قصر - را روی صورتت نبینی و کاری می کنم که دیگر هیچ وقت پیر نشوی.حتی من گفتم:" آقای دکتر شنیده ام دارویی که تزریق می کنید بعد از مدتی جذب می شود". گفت: "نه جذب نمی شود. فروکش می کند." این حرفش همیشه توی ذهنم ماند.

همان اول از دسته گل دکتر با خبر شدی؟ یا کم کم اتفاق افتاد؟


بعد که تزریق شد خیلی خوب شد. خیلی دوست داشتم. عالی شده بود. بعد از چند ماه حس کردم پایین صورتم دارد می افتد. رفتم و گفتم این چرا این طوری شد. گفت ناراحت نباش این بار تزریق را بالاترش می زنم . - شماره سفارش قلیان قصر - بعد از چند ماه دوباره همان حس و دوباره تزریق. حتی - شماره سفارش قلیان قصر - گفتم آقای دکتر مگر نگفتید یک بارتزریق برای همیشه؟ گفت: نه تقصیر خودت بود.من می خواستم یک سی سی تزریق کنم و تو گفتی همه اش را تزریق کن. خب من که چیزی نمی دانستم. می گفت بهتر می شود من هم می گفتم خب همه اش را بزنید. متاسفانه یک دسته از دکترها وقتی به بن بست می رسند تمام تقصیرها را گردن بیمار می اندازند.

این قصه تا جایی پیش رفت که تا نزدیک چشم هایم تزریق کرد و بعد تمام صورتم ریخت و خیلی بد شد.گفت حالا باید صورتت را بکشم بالا. و رفت تا نزدیک گیجگاه. حالا دیگر هرکسی به من می رسید به جای - شماره سفارش قلیان قصر - این که بگوید چند سال بزرگتر به نظر می رسی می گفت:اقلا بیست سال بزرگتر شدی. چرا اینطوری شدی؟ چرا عوض شدی؟ چرا یک شکل دیگری شدی؟ - شماره سفارش قلیان قصر - و این صداها مثل چکش می خورد توی سرم و این صداها هی بزرگ وبزرگ تر شد. 23 سال سردرد داشتم. 23 سال روزی سه تا قرص آمی تریپ تیلین می خوردم. دو تا فلوکسیتین می خوردم. مدت ها آمپرازولام می خوردم و ده ها قرص دیگر. شاید امروز اطلاعات پزشکی و روانشناسی من درباره زیبایی و افسردگی، - شماره سفارش قلیان قصر - در حد یک متخصص باشد.

 آن موقع بچه - شماره سفارش قلیان قصر - هم داشتی؟ از کی بچه ها متوجه شدند مادرشان - شماره سفارش قلیان قصر - دارد تغییر می کند؟ این تغییرها در شیوه ی - شماره سفارش قلیان قصر - مادری ات ، چطور نمود پیدا کرد؟


آن موقع دختر و پسرم - شماره سفارش قلیان قصر - کوچک بودند و خیلی متوجه - شماره سفارش قلیان قصر - نبودند ولی بعد از یک مدتی می دیدند مامان توی عکس ها نیست.نمی گفتم دوست ندارم - شماره سفارش قلیان قصر - عکس بگیرم یک جوری طفره می رفتم. کم کم از توی عکس ها - شماره سفارش قلیان قصر - حذف شدم. دوست نداشتم جلوی آینه بروم. کم کم رفت و آمد هایم با دوست و آشنا و فامیل کم شد. اگر دخترم را می بردم کلاس نقاشی سه ساعتی - شماره سفارش قلیان قصر - که کلاس داشت از سعادت آباد نمی رفتم خانه. اگر زمستان بود پتو می بردم و روی سرم می کشیدم. یا اگر تابستان بود روسری را روی صورتم می کشیدم تا - شماره سفارش قلیان قصر - کسی مرا نبیند. همیشه - شماره سفارش قلیان قصر - یک گوشه توی تاریکی می نشستم. اگر در خانه چراغ روشن می کردند داد می زدم که چراغ ها را خاموش کنید. منی که همیشه در خانه ام تمام چراغ ها روشن بود شدم آباژوری. بعد اگر 5 تا آباژور روشن بود شد یکی.بچه ها می گفتند نور کم است ولی زیر بار نمی رفتم. داشتم شبیه پدرم رفتار می کردم. دیگر از خودم هم - شماره سفارش قلیان قصر - بدم آمده بود که چرا دارم این طوری رفتار می کنم؟
 
 
پروسه - شماره سفارش قلیان قصر - ی درمان صورتت چطور به تزریق ها و عمل های پی در پی رسید؟ هیچ نقطه ای وجود نداشت که بخواهی توقف کنی و کمی صبر کنی تا یک - شماره سفارش قلیان قصر - درمان قطعی پیدا بشود؟ هر دکتری می گفت می توانم، تسلیم می شدی؟


سه سال طول کشید تا این تزریق ها از کنار لبم به گیجگاهم برسد و بعدش هم تازه دکتر رفتن هایم شروع شد. یک عده زیادی از دکتر های تهران و خارج از کشور مرا می شناسند. - شماره سفارش قلیان قصر - خیلی جاها می رفتم می گفتند کارخراب شده ی دکتر دیگر را دست نمی زنیم. خیلی جاها می رفتم می گفتند یک عمل ساده می خواهد.عالی می شود. مانده بودم چه کنم. اعتمادکنم یا نه؟ یکی می گفت باید صورت - شماره سفارش قلیان قصر - را از کنار گوش ها باز کنم و همه سیلیکون ها را دربیاورم و بعد تمام صورتم را باز کرد و بعدش گفت که این سیلیکون ها وارد نسج شده و نمی شود آن ها را جدا کرد فقط پخش شان کردم. بعد دوباره و دوباره. یکبار وقتی داشتم برای عمل دوباره ی صورتم ، می رفتم بیمارستان ،شهودی برایم رسید که نرو...نکن...ولی گوش نکردم. آن قدر توی فکر بودم که نفهمیدم کجا دارم می روم. داشتم در مسیر یک طرفه مسیر اتوبوس خلاف جهت می رفتم که پلیس جلویم - شماره سفارش قلیان قصر - را گرفت که چه کار داری می کنی؟ و من واقعا توی حال خودم نبودم و گیج می زدم بس که در فکر عمل صورتم بودم.بعد از آن عمل صاحب صورتی شدم که عین دف شده بود. بزرگ و گرد.باز از یک شکلی درآمدم و به شکل دیگری درآمده بودم. دوباره خودم را نمی شناختم. هیچ کدام از این صورت ها مال من نبود. دوباره رفتم یک دکتر دیگر. هیچ کس به من نمی گفت دیگر به این صورت دست نزن. - شماره سفارش قلیان قصر - صبر کن شاید چند سال دیگر علم پیشرفت کند و راه حل قطعی تری پیدا شود.بعضی از دکتر ها می گفتند : عمل نمی کنم ولی وقتی اصرار می کردم و پیشنهاد پول بالاتری می دادم قبول می کردند. عکسم را می بردم و می گفتم می توانید مرا شبیه قبلم بکنید؟ شاید الان عکس صورت من ، در بیشتر مطب های زیبایی تهران باشد. یک دکتر پیشنهاد داد که بیا - شماره سفارش قلیان قصر - خط خنده ات را باز کنم و سیلیکون ها را در بیاورم. مدام به حرف دکتر ها اعتماد می کردم - شماره سفارش قلیان قصر - چون دلم می خواست زودتر این ماسک را از روی صورتم بردارم. همه چیز - شماره سفارش قلیان قصر - برایم مسخره و مصنوعی شده - شماره سفارش قلیان قصر - بود.

سیلیکون ها غیر از این که زیبایی ات را گرفتند عوارض دیگری هم داشتند؟ یعنی نمی شد بی خیالشان بشوی؟


در مقاله ای - شماره سفارش قلیان قصر - خواندم که باید دستی را که سیلیکون تزریق می کند، قطع کرد . آن قدر که عوارض بدی دارد.بعد دوباره سیلیکون هایی که بالای صورتم بود راه می افتاد و می آمد پایین. وقتی به صورتم دست می زدم انگار به یک جسم سخت دست می زدم. شب ها که می خوابیدم سیلیکون ها راه می افتاد و قلمبه قلمبه می شد. باز ساکشن کردم . باز ورم و - شماره سفارش قلیان قصر - کبودی. یعنی جای تک تک سوزن ها روی صورتم یادم هست. یکبار دیگرساکشن و باز بهتر - شماره سفارش قلیان قصر - نشدن و دوباره دکتردوباره عمل باز و یک تزریق دیگر که ببینیم جذب می شود یا نه؟ شاید بعضی از دکترها تجربه ی کاری خوبی روی صورت من پیدا کردند و شدم موش آزمایشگاهی.تا دو سال پیش که رفتم سراغ یک دکترو او گفت من تمام این - شماره سفارش قلیان قصر - سیلیکون ها را در می آورم. باز چند دفعه عمل شدم. دفعه اول خیلی بی رحمانه برید و ریخت دور. یک مقداری از صورت من در عمل اول رفت. وقتی خودم را دیدم شاید ساعت ها بی وقفه گریه کردم. صورتم کج شد ومثل گلابی - شماره سفارش قلیان قصر - شده بود. بالای صورتم را بزرگ و چانه ام را خیلی کوچک کرده بود. جای بخیه ها بی رحمانه بود.گفتم باز هم این قیافه ی جدید را دوست ندارم و بعد باز هم عمل و عمل و عمل و این خط خنده از بینی تا - شماره سفارش قلیان قصر - چانه ام کشیده شد.

 تمام آن سال ها دغدغه ات صورتت بود؟ مثال می زنم خدای نکرده بیماری دیگری نداشتی که مثلا حواست را پرت کند و دست از صورتت بکشی؟


من کجی ستون فقرات داشتم . از 12 سالگی که تصادفی کردم و 3 - شماره سفارش قلیان قصر - روز در کما بودم این ناراحتی با من بود و آزارم می داد اما این قدر که خرج صورتم کردم و وقت گذاشتم به ستون فقراتم نرسیدم. به خودم نرسیدم . به زندگی ام ، بچه هایم. تمام دغدغه ام شده بود صورتم. شاید خیلی ها فکر کنند خیلی پول دارم ولی واقعا برای رسیدن به یک صورت نرمال سکه فروختم. دیگر دردم زیبایی نبود دردم این بود که می خواستم قیافه ی عادی - شماره سفارش قلیان قصر - قبلم را داشته باشم. یک بار اشتباه کردم ولی بعد دیگر نمی خواستم زیباتر شوم فقط می خواستم اشتباهم را جبران کنم. الان هم تا جایی که بتوانم می خواهم مانع اشتباه - شماره سفارش قلیان قصر - دیگران - شماره سفارش قلیان قصر - بشوم. مثلا چند روز پیش کفش فروشی بودم . دختری گفت شما همان هستید - شماره سفارش قلیان قصر - که رفته بودید توی تلویزیون.گفتم بله گفت چرا رفتی سیلیکون زدی مثل من - شماره سفارش قلیان قصر - چربی می زدی. نگاهش کردم دیدم شاید بیست و چند ساله باشد. الان سن این وسواس ها نسبت به زیبایی خیلی پایین آمده و خیلی همه گیر شده. - شماره سفارش قلیان قصر - امیدوارم واقعا کسی دچار این وسوسه ها نشود چون اتفاق ذره ذره می افتد. درد - شماره سفارش قلیان قصر - یک دفعه نازل - شماره سفارش قلیان قصر - نمی شود. از یک روزی یک جایی و یک نقطه ای شروع می شود و تا زمانی که سیگنال بفرستد مدت ها طول می کشد. خیلی دلم می خواهد - شماره سفارش قلیان قصر - آدم های دیگر اشتباه مرا تکرار نکنند.

_ یعنی - شماره سفارش قلیان قصر - خودت دیگر قید عمل و دکتر و درمان را زده ای؟


ببین صورت من درمان لازم دارد دیگر هیچ کدام از این عمل ها به خاطر زیبایی نیست. هنوز هم اگر دکتری - شماره سفارش قلیان قصر - باشد که بتواند این ماسک را از روی صورتم بردارد و یک جوری از روش - شماره سفارش قلیان قصر - و شیوه ی درمانش مطمئن شوم باز هم صورتم را به دست ها و دانشش می سپارم. البته واقعا دیگر نمی خواهم و نمی توانم هزینه ای بابتش - شماره سفارش قلیان قصر - بپردازم اما اگر واقعا مطمئن شوم بهتر می شوم ناچارم .ولی دیگر خیلی سخت اعتماد می کنم. اشتباه بزرگ من این بود که به تمام دکتر ها و هرچه می گفتند سریع اعتماد می کردم چون مثل یک آدم تشنه بودم که هر کسی نشانی از آب می داد ، می رفتم و چقدر سر در گم شدم بابت نشانی های غلط .

_ فکر می کنی در زندگی چه چیز هایی را از دست دادی؟


فکر کن کنار تمام این گیر و دارهای درمان های پی - شماره سفارش قلیان قصر - در پی ، تازه می خواستم همسر خوبی باشم ، مادر خوبی باشم و به کارهای خودم هم برسم. خب نمی شد.خیلی ها ترکم کردند. شاید باید ترکم می کردند. اما همین جا از - شماره سفارش قلیان قصر - بچه هایم عذر خواهی می کنم. به خاطر آن سردرد ها. به خاطر آن خانه ی تاریک. به خاطر گوشه گیر شدن مادرشان. بعضی وقت ها می خواستند جایی بروند گفتم نمی شود برویم چون خودم حوصله نداشتم یا - شماره سفارش قلیان قصر - می خواستم دیده نشوم. همین جا از آن ها معذرت می خواهم. - شماره سفارش قلیان قصر - یک دختردارم که متولد 1365 است . دختر بسیار خوبی است. آرشیتکت است ولی یک جاهایی مرا نبخشیده. یک پسر متولد 1367 دارم که مهندسی مکانیک جامدات خوانده وخیلی بچه های خوبی هستند فقط واقعا امیدوارم مرا ببخشند.

کجا به آخر خط رسیدی؟ یعنی تصمیم گرفتی جور دیگری زندگی کنی و جور دیگری لبخند بزنی؟ کجا و کی حصارها را برداشتی؟


آخرش صورتم عوض نشد. این بار با یک دید دیگری رفتم سراغ قرآن وبارها خواندمش. معنی باطنی اش را گرفتم و به آرامش رسیدم.در نهایت خودم باید عوض می شدم. باید این فکر از سرم پاک می شد که من صورتم نیستم. من دستم نیستم بدنم نیستم . من جانم. باید در نظر می گرفتم که من خیلی از صورتم زیباترم. کم کم پیله ام را کندم و زندگی جدیدی را - شماره سفارش قلیان قصر - شروع کردم. ذهنم را - شماره سفارش قلیان قصر - قوی - شماره سفارش قلیان قصر - کردم و از نظر درونی آن قدر قوی شدم که خیلی ها می آیند و برای من از مشکلات شان می گویند و کمک می خواهند. - شماره سفارش قلیان قصر - اصلا دوست دارم همین جا ایمیلم را بنویسید تا اگرکسی مثل من به آخر خط رسیده یا زندگی اش شبیه من بوده یا به مشکل دردسرزای - شماره سفارش قلیان قصر - یک عمل جراحی برخورده ، با تجربیاتم کمکش کنم.

اگر الان بعضی از مخاطب هایی که این مصاحبه را می خوانند ،دغدغه ی بهتر شدن صورت شان را داشته باشند، دلت می خواهد به آن ها چه بگویی؟


شما را به خدا به صورت هایتان ور نروید. خودتان را زیبا کنید. ذهن و قلبتان را زیبا کنید. سلول ها شعور دارند. می دانند چه اتفاقی دارد می افتد.خیلی وقت ها صورتم گزگز می کنند. احساس می - شماره سفارش قلیان قصر - کنم سلول هایم دارند از من - شماره سفارش قلیان قصر - شکایت می کنند.می گویند تو خیلی - شماره سفارش قلیان قصر - بلا سر ما درآوردی. بیست و چند سال از زندگی ام با دلشوره و افسردگی و درد گذشت. بیست و چند سال خودم را مقصر می دانستم . با این که مهماندار بودم و روزی 500 تا 700 نفر آدم می دیدم ولی سال های سال نمی توانستم حتی - شماره سفارش قلیان قصر - با یک آدم رو در رو شوم . با این حال ، دوسال است حالم و مراوداتم بهتر شده چون در یک کلمه خودم را - هرچه که هستم - پذیرفته ام و تسلیمم.
ما را به دوستان خود معرفی کنید


طراحی سایت و سئو توسط گلهای اندیشه
phone
instagram